Sunday, August 12, 2018

چهارشنبه ٩ مه

يكى از چيزهايى كه پنجاه سال هم اينجا زندگى بكنم بهش عادت نمى كنم، اين عادت خارجى ها هست كه ميان كنارت مى نشينن و غذا مى خورن و بهت تعارف نمى كنند. انگار هر بار كه اين اتفاق مى افته قلبم به شكل رقت بارى شكسته ميشه. اين عادت قاعدتا شامل همه ى خارجى ها (كانادايى ها حداقل) نميشه. و بعضى ها فرق مى كنند. اما حداقلش اين هست كه اين كار، اينجا عجيب و غير معمول تلقى نميشه. 

هميشه هم به اين سادگى نيست كه سر ميز نشسته باشيد و هركس غذاى خودش رو بخوره. مثلا پيش مياد كه شخص مورد نظر كنارتون بنشينه و از غذاى شما بخوره، ولى بعد از غذاى خودش به شما نده. يا امروز منتظر هم خونه ام بودم كه در بعد از ظهر قشنگى كنار درياچه به من بپيونده. يكدفعه ديدم سر رسيد با بستنى قرمز قشنگى در دستش. آمد نشست كنارم.برام باورنكردنى بود كه هيچ به اين فكر نكرده كه به من زنگ بزنه بپرسه بستنى مى خوام يا نه، يا صبر كنه با هم بريم بخريم. يا اصلا بستنى اش رو توى راه بخوره و بعد بياد. پرسيدم خوشمزه ست؟ گفت آره. رفتم يكى براى خودم خريدم. 

اين عكس هندونه مربوط به جمع دوستهاى ايرانيم هست. اگر قرار به هندونه خوردن باشه و يكى از بچه ها گرسنه باشه، نميره يك ساندويچ براى خودش بخره. ميره چند تا همبرگر ميخره و براى همه درست مى كنه. (از همبرگرها عكس ندارم.) نمى دونم. شايد هم من شانس آوردم كه چنين دوستهايى دارم.


No comments:

Post a Comment

یک تصویر

مكان: هويزه، شهری در ۷۰ کیلومتری اهواز  تصوير: مردی كه خود را از چاه نفت حلق آويز كرده است. پايين تر روى زمين، يك جفت كفش كهنه. چند نف...