نيمه شب ٢٣ آوريل
حتما خيلى از شما ماجراى حمله ى امروز ماشين استيشن سفيد رنگ به عابرين پياده و كشته شدن چندين نفر در تورنتو رو شنيديد. حتما غمگين شديد و با خودتون فكر كرديد عجب دنيايى شده. ديگه هيچ جا امن نيست. اگر كسى رو در تورنتو مى شناختيد سراسيمه به سوى تلفنتون رفتيد و در تلگرام براش پيغام داديد. بعد كه خيالتون راحت شده به سراغ غم و غصه هاى ديگر خودتون رفتيد، و كانال تلويزيون رو عوض كرديد.
اما آنچه در اخبار ازش صحبتى نميشه اين هست كه اين مرگ دقيقا در چه روزى و در چه شرايطى اتفاق افتاد. امروز در جنوب اونتاريو از اون روزهايى بود كه در سال فقط يك بار اتفاق مى افتند. يعنى روزى كه شما از خونه بيرون ميايد، درخشش آفتاب رو بر پوستتون احساس مى كنيد، و مى بينيد كه باد ديگه مثل شمشير تيز برنده اى پوست شما رو آزار نميده. بعد از ماهها برف و يخ و زمستان و ديدن عكسهاى شكوفه هاى بهارى تهران، شيراز، كاليفرنيا، ونكوور، و مادريد در اينستاگرام، نفس عميقى مى كشيد. به صداى دلپذير آب شدن يخ ها گوش مى كنيد، و با خودتون ميگيد آه، بالاخره رسيد. بالاخره بهار به اينجا هم رسيد. در اين روز به خصوص از سال، كانادايى ها اختيار از كف ميدهند، و با شلوارك و تى شرت به كوچه و خيابان مى ريزند، بستنى مى خورند، روى چمن ها ولو ميشند، و خستگى و افسردگى ماهها زمستان رو از تنشون به در مى كنند.
"نگاه كن ويولت! عجب روز زيبايبه. من
ميرم بيرون قدمى بزنم."
مرگ ده نفر در اولين روز بهار در تورنتو.
No comments:
Post a Comment