بعضى روزها به خوابم مى آمد. محتواى خواب هر بار فرق مى كرد، اما آن احساس غريب هر بار در تمام طول رؤيا حضور داشت. چيزى شبيه يك گرماى دلپذير كه در شريان هايم جريان داشت و از فرق سر تا نوك پايم مى رفت و مى آمد و همه جايم را گرم مى كرد. بود و مهم نبود كه چه مى كرد يا چقدر واضح بود، اما بود. گاه فاصله در اين رؤياها به شكلى غريب خود را نشان مى داد. من و او در ماشين، در كنار هم، نشسته بوديم و او داشت عكسم را كه در دست داشت مى بوسيد. و من به او نگاه مى كردم كه چطور عكسم را مى بوسد. گاهى هم در اين خوابها او خود حضور نداشت و تنها سايه اى از او بود. من در شركت بودم و او به من تلفن مى زد. من آن تلفن قديمى سياه ادارى را برمى داشتم و او داشت توضيح ميداد كه براى تولد من چطور رئيسم را دست به سر كنم تا بيرون برويم. خواب تصويرى بود از اتاقى در يك اداره، با كمدهاى چوبى بلند، و كمى دورتر كركره ها كه آفتاب از ميانشان بيرون زده بود. و نزديكتر به من، گلدان هاى سبز روى هره ى پنجره. بعد به آرامى از ميان آن رؤياى شيرين بيرون كشيده مى شدم اما چشم هايم هنوز بسته بودند. پلك هايم را مى بستم تا آن تصوير و آن رؤيا و آن احساس دور غريب پشت پلكهاى بسته ام با من بماند. انگار دوباره ده ساله ام، و دارم كفشهاى خاله جان را قايم مى كنم تا مبادا از پيشمان برود. (اما خاله هر بار كفشهايش را پيدا مى كرد و همان طور كه غش غش مى خنديد و مى گفت دوباره مى آيم، ساك قهوه رنگش را در دست مى گرفت و دكمه هاى مانتوى بلندش را مى بست و راهى كوچه ها مى شد.) و بعد كم كم پلكهايم را باز مى كردم و ميديدم كه نور از پنجره بيرون زده است، و رنگ سفيد ملافه ها، ديوارها، و كركره هاى اتاق به يادم مى آورد كه اينجا هستم. در اين اتاق تميز و سفيد و دور. دور از او.
Wednesday, January 1, 2020
Subscribe to:
Comments (Atom)
یک تصویر
مكان: هويزه، شهری در ۷۰ کیلومتری اهواز تصوير: مردی كه خود را از چاه نفت حلق آويز كرده است. پايين تر روى زمين، يك جفت كفش كهنه. چند نف...
-
بعضى روزها به خوابم مى آمد. محتواى خواب هر بار فرق مى كرد، اما آن احساس غريب هر بار در تمام طول رؤيا حضور داشت. چيزى شبيه يك گرماى دلپ...
-
تصويرهاى پراكنده از ماه اوت سنگ هاى بزرگ كنار درياچه. موج ها. مرغابى ها كه به نزديكى صخره ها مى آيند. دورتر، قايق هاى تفريحى، كانادايى...
-
دوشنبه ١٢ نوامبر، كينگستن آيا هرگز اتفاق افتاده است كه مجذوب سخنان كسى بشويد، و پاسخ گفتن به او را فراموش كنيد؟ و همان طور كه گوش ...