چهارشنبه ٢٢ ماه مه
با آنكه امروز كوهى از كار روى سرم ريخته بود، تمام روز ذهنم درگير پرونده ى فروشنده اى به اسم دانيل بود. اين جمله را طورى نوشتم كه ممكن است مردم فكر كنند كه اين طرف حتما وكيل است يا پست و مقام مهمى دارد. نخير، دقيقا از همين بى خاصيتى و بى قدرت بودن خودم در عذابم.
دانيل در يكى از فروشگاههاى شركت در شهر كوچكى در ايالت ميسورى كار مى كند. حقوق كمى مى گيرد. چند روز قبل در سيستم پرونده اى باز كرد تا پيگير مرخصى اش بشود. بابت عمل جراحى اش مرخصى گرفته بوده است. مرخصى در اين مملكت يكى و دو تا كه نيست، هزار نوع و مشتقات دارد. به هر حال بعضى انواع مرخصى اين گونه هستند كه يك هفته طول مى كشد تا شروع بشوند.
به هر جهت، به دانيل گفته اند بايد يك هفته مرخصى سالانه بگيرد تا آن مرخصى مخصوص شروع بشود. مدير شعبه هم به او گفته اين مرخصى سالانه را بعدا به تو برمى گردانيم. اما حالا معلوم شده قانون سازمان اين است كه نمى شود مرخصى را برگرداند.
آخرين يادداشتى كه از دانيل برايم رسيد يادداشت غمگينى بود به اين مضمون كه من همه ى كارهايى را كه بايد در طول اين پروسه انجام ميدادم انجام دادم. به نصايح مديرم هم عمل كردم. اما حالا نمى توانم بفهمم چرا اين مرخصى به من برگردانده نشده است. نمى فهمم چه كارى را اشتباه انجام داده ام.
مرخصى براى آدمى كه در شهر كوچك دورافتاده اى در ايالت ميسورى كار مى كند و تمام روز سر پا مى ايستد و حقوق كمى مى گيرد چيز مهمى است. مرخصى چيزى است كه كارمند به تدريج و پس از ساعتها سر پا ايستادن و كار كردن لايق آن مى شود.
اين بود كه من باز چندين بار از طريق مسئول مربوطه پيگيرى كردم. پاسخى نيامد. لاجرم برايش توضيحات بيشترى دادم و متن قانون شركت را فرستادم و عذر خواستم كه كار بيشترى نمى توانم بكنم. ديگر پاسخى نداد. آدم چه مى تواند بگويد وقتى با اين ديوار سرسخت فرايند ها و پروسه ها و قوانين غير قابل تغيير سازمانى مواجه مى شود. شايد هم وقت ندارد. شايد رفته است بيشتر كار كند تا لايق مرخصى هاى بيشترى بشود.
با آنكه امروز كوهى از كار روى سرم ريخته بود، تمام روز ذهنم درگير پرونده ى فروشنده اى به اسم دانيل بود. اين جمله را طورى نوشتم كه ممكن است مردم فكر كنند كه اين طرف حتما وكيل است يا پست و مقام مهمى دارد. نخير، دقيقا از همين بى خاصيتى و بى قدرت بودن خودم در عذابم.
دانيل در يكى از فروشگاههاى شركت در شهر كوچكى در ايالت ميسورى كار مى كند. حقوق كمى مى گيرد. چند روز قبل در سيستم پرونده اى باز كرد تا پيگير مرخصى اش بشود. بابت عمل جراحى اش مرخصى گرفته بوده است. مرخصى در اين مملكت يكى و دو تا كه نيست، هزار نوع و مشتقات دارد. به هر حال بعضى انواع مرخصى اين گونه هستند كه يك هفته طول مى كشد تا شروع بشوند.
به هر جهت، به دانيل گفته اند بايد يك هفته مرخصى سالانه بگيرد تا آن مرخصى مخصوص شروع بشود. مدير شعبه هم به او گفته اين مرخصى سالانه را بعدا به تو برمى گردانيم. اما حالا معلوم شده قانون سازمان اين است كه نمى شود مرخصى را برگرداند.
آخرين يادداشتى كه از دانيل برايم رسيد يادداشت غمگينى بود به اين مضمون كه من همه ى كارهايى را كه بايد در طول اين پروسه انجام ميدادم انجام دادم. به نصايح مديرم هم عمل كردم. اما حالا نمى توانم بفهمم چرا اين مرخصى به من برگردانده نشده است. نمى فهمم چه كارى را اشتباه انجام داده ام.
مرخصى براى آدمى كه در شهر كوچك دورافتاده اى در ايالت ميسورى كار مى كند و تمام روز سر پا مى ايستد و حقوق كمى مى گيرد چيز مهمى است. مرخصى چيزى است كه كارمند به تدريج و پس از ساعتها سر پا ايستادن و كار كردن لايق آن مى شود.
اين بود كه من باز چندين بار از طريق مسئول مربوطه پيگيرى كردم. پاسخى نيامد. لاجرم برايش توضيحات بيشترى دادم و متن قانون شركت را فرستادم و عذر خواستم كه كار بيشترى نمى توانم بكنم. ديگر پاسخى نداد. آدم چه مى تواند بگويد وقتى با اين ديوار سرسخت فرايند ها و پروسه ها و قوانين غير قابل تغيير سازمانى مواجه مى شود. شايد هم وقت ندارد. شايد رفته است بيشتر كار كند تا لايق مرخصى هاى بيشترى بشود.
No comments:
Post a Comment