Wednesday, November 6, 2019

مهاجرت و خوراکی‌ها

يك يادداشت كوتاه، و سريع

ايرانى ها در طى اين سال هاى مهاجرت دسته جمعى با خودشون انواع غذاها، خوراكى ها و شيرينى هاى ايرانى رو به گوشه و كنار دنيا بردند. با اين حال، مگر در صورتى كه خونه تون در جاهايى مثل تقاطع يانگ و فينچ تورنتو باشه، به احتمال زياد در جايى زندگى مى كنيد كه كيلومترها با نزديكترين مغازه ى ايراني فاصله داره. بعد از كلى اتوبوس سوارى، رانندگى، و برنامه ريزى به مغازه ى ايرانى ميرسيد، دلى از عزا درمياريد، و دوباره برمى گرديد به اين حجم وسيع قطورى كه "خارج" نام داره تا توش گم بشيد و سر خودتون رو موقتا با غذاها و شيرينى هاى هندى، چينى، ايتاليايى و آمريكايى گرم كنيد.

اين عكس، امروز رأس ساعت ٥ در يك شيرينى فروشى در پلازاى ايرانى تورنتو گرفته شده. چاى خوش طعم نبود، فالوده افتضاح بود، و شيرينى ناپلئونى فريبى بيش نبود. اما همه ى اينها غالبا من رو خوشحال مى كنند. از اينكه سوار ماشين بشم و از اين اتوبان هاى پت و پهن آمريكايى به مغازه اى برسم كه بتونم در اون با اين اسكناس هاى قشنگ كانادايى با عكس ملكه ى پير بهترين غذاها و شيرينى هاى ايرانى رو بخرم مى ترسم. مى ترسم از اينكه نون خامه اى هاى شيرينى فروش هاى ارمنى كريمخان، بربرى نونوايى بالاى بولوار كشاورز، كباب ترش جاده رشت به انزلى، و اون كته ى برنجى كه زن روستايى تو كلبه اى نزديك تپه هاى ماسوله برامون پخت رو همينجا، به همين آسونى، وسط اين شهرهاى پت و پهن و بدون كوچه بخرم. چه خوب كه فالوده هاى تورنتو بدمزه هستند، چه خوب كه نونوايى هاى ايرانى تورنتو هر كار مى كنند نمى تونن اون نون بربرى اى كه آبدارچى شركت هر روز صبح از ميدون نارمك مى خريد رو درست كنن، چه خوب كه انقدر ميگرديم تا برنج ايرانى اى بخريم كه آخر راضى مون نمى كنه. چه خوب كه در ميان اين حجم قطور "تكرار شدنى ها" جايى هم هست پر از همه ى اون عطرها و بوها و طعم ها، كه انقدر مصنوعى و آسون نيست كه سر هر كوى و برزنى يك دونه ازش ساخته باشن.

1 comment:

یک تصویر

مكان: هويزه، شهری در ۷۰ کیلومتری اهواز  تصوير: مردی كه خود را از چاه نفت حلق آويز كرده است. پايين تر روى زمين، يك جفت كفش كهنه. چند نف...