جمعه ٩ فوريه ٢٠١٨
اين جهان پر از آدم ها، گروه ها و سازمانهايى هست كه تمايلى به پذيرفتن ما ندارند. كه ما جايى در كنارشون، در بينشون، نداريم. على رغم اين موضوع، حق داريم وجود داشته باشيم و زندگى كنيم. كار كنيم و كار كنيم و منتظر بمونيم، و اميد داشته باشيم. در آخرين ماههاى ٢٩ سالگى هستم. و تحمل اين واقعيت روز به روز برام راحت تر ميشه.
يك آهنگ گوش خراش خارجى گوش مى دادم كه هم خونه ام رسيد: اين موزيكهاى پارتى اى چيه گوش ميدى؟ صداش رو كم كن. نشستيم حرف زديم. گفتم دوستهاى ايرانيم اين آخر هفته رفتن تورنتو كنسرت ابى. گفت ابى كيه؟ فورا يوتيوب رو باز كرد: عجب، چقدر خوبه! الان حدودا نيم ساعتى هست داريم ابى و محسن نامجو گوش مى كنيم!
امروز يكى از مديرهاى ارشد منابع انسانى شركت نستله كانادا اومد تا برامون صحبت كنه. خدا مى دونه كه چقدر آدم جالبى بود و چقدر قشنگ و واقعى حرف زد. اگر اينجا بنويسم لطفى نداره. بايد خودتون مى بوديد و مى ديديد. اما وقتى رفت الكس حرفى زد كه من رو به فكر فرو برد. ظاهرا زمانى مدير عامل قبلى شركت نستله گفته كه دسترسى به آب، يكى از حقوق بنيادى انسانى نيست. و سر اين ماجرا سر و صداها شده. نستله يكى از بزرگترين شركت هاى توليدكننده ى آب در دنيا هست، و تنها شركتى هست كه با پرداخت پول خيلى كم سالانه اى، در ايالتهاى مختلف كانادا حق دسترسى نامحدود خصوصى به آب داره: سود خالص.
اين هفته سر كلاس حقوق با مفهوم جالبى به نام estoppel آشنا شديم. به زبان خيلى ساده، يعنى اگر توافق نوشتارى اى بين دو نفر در جريان بوده، مثلا رييسى ساعتى ٦ دلار به كارگرش ميداده در حالى كه در قرارداد ساعتى ٥ دلار ذكر شده بوده، و اون وقت براى سالهاى متوالى بر خلاف اون توافق عمل مى شده، رييس نمى تونه ناگهان بعد از مثلا ٢٠ سال بياد و بگه من تا الان داشتم زياد ميدادم و از حالا مى خوام بر طبق قرارداد كمتر بدم. يا اگر اين كار رو بكنه قانون مى تونه جلوش رو بگيره. چرا؟ چون در عمل ٢٠ سال اين رو پذيرفته بوده. خيلى شرط و شروط و زير و بم داره. اما ساده اش همين هست. من و نورمن هر دو معتقد بوديم اين خيلى مفهوم جالبى هست. بعضى وقتها سر كلاس حقوق چيزهايى مى خونيم كه واقعا من رو خوشحال مى كنن. باورم نميشه در جهانى زندگى مى كنم كه چنين چيزهايى توش وجود داره.

No comments:
Post a Comment