اول مارچ ۲۰۱۸
ساعت ۸ صبح. کلاس رفتار سازمانی. خواب آلودگی. هوای بهاری. قدم زدن با سونیا تا کلاس. و آنا که کنار من انگار بیگل با طعم پیاز می خوره. در حینی که استاد از انگیزه های درونی صحبت می کنه و میگه ثابت شده که انگیزه های بیرونی مالی به اندازه ی انگیزه های درونی کارایی ندارند به یاد اولین جلسه ی هیات مدیره ای که پام رو بهش گذاشتم می افتم. سالها قبل بود، و البته بعدها فهمیدم که اون جلسه، جلسه ی خاصی بوده و همیشه همه ی جلسات به اون شکل نیستند. من یک دختر ۲۵ ساله بودم که به تازگی از وسط کلاسهای فلسفه آمده بودم. تمام مدت جلسه نشسته بودم و به این فکر می کردم که خدایا مگر ممکنه چند نفر آدم در جایی بنشینند و تا این اندازه فقط درباره ی عددها و مسایل مالی صحبت کنند؟ در طی ماهها و سالهای بعد نظرم در این باره چندان تغییر نکرد. فرقی نمی کنه گزارشی که تهیه می کنید چقدر رنگ و وارنگ باشه. سهامدار در تمام گزارشهایی که می بینه فقط متوجه یک چیز هست و اون سود هست. سود و اعداد. و بقیه ی مسایل همه فرعی هستند. اصولا تمام ساختار بیزنس و تجارت بر این اصل استوار هست. سازمانها، حتی اگر ادعا کنند، اغلب هدفی جز کسب سود ندارند. جالب ترین نکته این هست که در میان این دپارتمانهایی که همه فقط و فقط در پی کسب سود بالاتر هستند، وظیفه ی عجیبی به واحد منابع انسانی داده میشه.
قبل از اینکه این وظیفه رو توضیح بدم باید بگم که مدتی هست به این نتیجه رسیدم که تقریبا هر مساله ای رو که بخواهید ثابت کنید می تونید براش یک سری تحقیق و عدد و رقم ارائه بدید. دیشب مقاله ای می خوندم که درباره ی این بود که چطور هر چند سال یک بار به محض اینکه دولت پایه حقوق رو افزایش میده سازمان های اقتصادی ای مثل سازمان فریز گزارش هایی بر ضد اون ارائه میدن و فورا اعلام می کنند که چطور این مساله به ضرر مردم خواهد بود و چقدر بیکاری زیاد خواهد شد و غیره. و گزارش داشت توضیح میداد که چطور این ها همه پیش بینی هستند و در بسیاری از موارد در سالهای آینده خلاف نظر این گزارش ها اثبات میشه. همین الان، اونتاریو در شرایطی هست که نرخ بیکاری به شکلی بی سابقه در اون پایین هست، و تولید ناخالص داخلی خیلی بالاست. و باز تمام گزارشات رسمی اقتصادی، بر ضد افزایش حقوق هستند. بر می گردیم به منابع انسانی. در میان دپارتمانها و سهامدارهایی که به دنبال کسب سود هستند، به واحد منابع انسانی وظیفه ی عجیب ارضا کردن آدم ها با معنا و هدف داده میشه. متخصص منابع انسانی کسی هست که آموزش های روان شناسی و مدیریتی می بینه و در این ساختار تربیت میشه تا درست موقعی که سهامدار از پرداخت حقوق و مزایای بالاتر خودداری می کنه جلو بیاد و از انگیزه ها و اهداف درونی برای آدم ها صحبت کنه. در جهانی که روز به روز بیشتر بر پایه ی عدد و رقم و سود می چرخه، متخصص منابع انسانی در حوزه ی رفتار سازمانی، اقتصاد، مذاکره، مدیریت و حقوق آموزش می بینه تا فوت و فن راضی کردن آدم ها با معنا رو یاد بگیره. مساله این نیست که تبدیل شدن به چنین آدمی برای من سخت هست. اتفاقا فکر می کنم خیلی بهتر از خیلی های دیگه از پس چنین کارهایی بربیام. در خدمت سهامداری بودن و تمام دیالوگهای سود و عدد رو به معنا و انگیزه و مفاهیم روان شناختی تبدیل کردن. شاید امروز فقط خسته ام. ای کاش حداقل آنا بیگل با طعم دیگه ای می خورد.

No comments:
Post a Comment