Wednesday, July 25, 2018

پنجشنبه ٧ دسامبر
فردا امتحان حقوق دارم. پرونده ى مورد علاقه ام پرونده بيمارستان بريتيش كلمبيا و اتحاديه پرستاران هست. اين پرونده حدود بيست صفحه متن حقوقى به زبان انگليسى هست كه من الان به فارسى روان براى شما خلاصه مى كنم. پرونده درباره ى يك سر پرستار خيلى باسابقه هست كه بيش از بيست سال در بيمارستان كار مى كرده. اين پرستار بين سال ٢٠٠٠ تا ٢٠٠١ ميلادى شش نفر از اعضاى خانواده اش رو از دست ميده، و بعد دچار اختلال دو قطبى ميشه. تحت نظر روانپزشك بوده و مدتى سر كار نمياد. وقتى برمى گرده يكى دو بار نشانه هاى اختلال رو از خودش نشون ميده و با بيمارها بداخلاقى مى كنه. بيمارستان از پزشكش سوال مى كنه كه آيا حمله ها قابل پيش بينى هستند و دكتر مى تونه تضمين كنه ديگه اتفاق نمى افته؟ دكتر پاسخ منفى ميده. پرستار رو اخراج مى كنند. اتحاديه پرستاران فورا شكايت مى كنه. راى قاضى واقعا جالب و خوندنى هست. در نهايت اينطور نتيجه مى گيره كه بر اساس بيمارى پرستار، نسبت به اون تبعيض قائل شدند. Discrimination based on disability . قاضى دستور ميده پرستار برگرده. و سيستم مشخصى اجرا بشه تا پرستار بتونه به كارش ادامه بده. استدلال مى كنه كه براى داشتن جامعه اى بدون تبعيض، بايد همه كمك كنند و هر كس كمى سختى بكشه. (بيمارستان استدلال كرده بود كه به همكاران پرستار فشار خواهد آمد.) قاضى دستورات مختلفى ميده. مثلا اينكه به همكارانش در خصوص بيمارى اش آموزش داده بشه تا بتونن نشانه هاش رو تشخيص بدن و از اون مراقبت كنن. خود پرستار مرتب گزارش روزانه بنويسه، شب كارى نكنه، تحت نظر پزشك باشه، مدير بيمارستان با خانواده اش در ارتباط باشه، و خلاصه ليستى طولانى از كارهايى كه بيمارستان يا پرستار بايد انجام بدن. خيلى دلم مى خواد بدونم سر پرستار الان كجاست و حالش چطوره.


No comments:

Post a Comment

یک تصویر

مكان: هويزه، شهری در ۷۰ کیلومتری اهواز  تصوير: مردی كه خود را از چاه نفت حلق آويز كرده است. پايين تر روى زمين، يك جفت كفش كهنه. چند نف...