جمعه ٨ دسامبر،
پنجره هاى سالن، بلند و چوبى و قديمى بودن. بيرون، نرم نرم برف مى آمد. استاد با كت آبى رنگى آمد. از هميشه قشنگتر شده بود. متن كامل يك قرارداد كارى رو داده بود، و قبلش كلى توضيحات درباره استخدام يك سرايدار توسط شركتى بزرگ. شركت سرايدار رو ناگهان اخراج كرده بود. سرايدار وكيل گرفته بود تا شكايت كنه. رييس شركت هم به واحد منابع انسانى دستور داده بود تا متن قرارداد و تمام شرايط استخدام رو بررسى كنه و بعد گزارشى تهيه كنه. مدير منابع انسانى بايد در اين گزارش بايد با توجه به متن قرارداد، تمام پرونده هايى كه در طول ترم خونده بوديم، و قانون كار و حقوق بشر اونتاريو توضيح ميداد كه وكيل سرايدار چه استدلالهايى بر خلاف شركت خواهد كرد. شركت چطور مى تونه به اونها پاسخ بده، و قاضى چه رايى صادر خواهد كرد. برام مهم نيست استاد چه نمره اى بهم ميده. به اين سوال واقعا خوب جواب دادم و براى تك تك استدلالهام از قانون و پرونده ها و متن قرارداد مثال آوردم. همه ى اينها رو نوشتم اما با خودم گفتم، سرايدار بدبخت عمرا شكايت نمى كنه.بارش رو مى بنده و دست از پا درازتر با زن و بچه اش ميره. اينجا كارمندها و كارگرهايى كه عضو اتحاديه ها هستند وضعيت بهترى دارن. مى تونند بدون مراجعه به دادگاه، از طريق محاكم كار شكايت كنن.

No comments:
Post a Comment